آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
عشق و باز هم عشق عشق و احساس هه در قلب من است گفته بودي فردا، پشت اين پنجرهها، نظرات شما عزیزان: باران
![]() ساعت8:35---21 خرداد 1390
چشمهايم شكسته است
و از مژههايم گريه ميچكد حال، تو را چگونه باور كنم سايه ها آنقـدر آفتاب خوردهاند كه پوسيدن را انكار مي كنند از نگاهت بارها زمين خوردن را آزموده ام اكنون تو در چشمهاي شكسته ام كدام آفتاب را جستجو مي كني در حاليكه سالهاست كفشها يم را بر گـردن آويختهام و پاهايم فاصله را در سكوت كوچه مينوشد
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام من در این تاریکی ، من در این تیره شب جانفرسا زائر ظلمت گیسوی توام وای باران ، باران شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟ آسمان سربی رنگ ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ دل من در دل شب ، خواب دیدار تو را می بیند در دلم آرزوی آمدنت می میرد رفته ای اینک ، اما آیا باز بر می گردی؟ چه تمنای محالی دارم ، خنده ام می گیرد در میان من و تو فاصله هاست ، گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری آرزو می کردم ، که تو خواننده ی شعرم باشی ، راستی شعر مرا میخوانی؟
![]() ![]() |